جامعه شناسان جوان



شهردار مارینالدا می گوید: من امروز حتی بیشتر از گذشته آرمان گرا هستم.
به گزارش سرویس فضای مجازی باشگاه خبرنگاران،شاید تصور اینکه یک کشور عضو اتحادیه اروپا شهری به شکل کاملا خودمختار با اصول و منشی کمونیستی اداره شود کمی دشوار باشد،اما یک شهرکوچک در جنوب اسپانیا بیش از 24 سال است که به این شکل اداره می شود.
 
 در نزدیکی شهر سویل در محدوده دولت محلی "اندلس" اسپانیا با جمعیتی 2600 نفره کاملا به صورت مستقل و به وسیله شهرداری اداره می شود.
 
در این شهر از دغدغه های رایج در بسیاری از اقتصادهای بازار آزاد خبری نیست و رفاه صد درصدی حاکم است.این شهر 2600 نفره از سال 1991 توانست از دولت محلی اندلس اسپانیا حق خودمختاری بگیرد و از آن زمان تا کنون یک شورای 11 نفره و یک شهردار به نام " سانچز گوردیلو" مسئولیت اداره امور این شهر را در دست دارند. 
 
 
نمایی از شهر مارینالدا
 
 
 
بهشت کمونیست های جهان (+عکس)
 
 
هیچ کدام از اعضای شورای محلی حقوق دریافت نمی کنند و حتی این افراد به صورت اشتراکی در بیش از 12 هزار هکتار زمین های زراعی این شهر کوچک کار می کنند.
 
پیش از خودمختاری،زمین های این محدوده متعلق به اشراف و فئودال های محلی بود که در مادرید ساکن بودند اما پس از کسب حق خودمختاری زمین های کشاورزی اموال عمومی اعلام شد و هر فرد مسئولیت اداره زمینی را که داشت به دست آورد.
 
تعریف کار در این شهر چنین است:شش ساعت فعالیت روزانه در ازای دریافت 47 یورو دستمزد.خانه های این شهر به مدت هفتاد سال با اجاره ماهانه 15 یورو در اختیار افراد قرار می گیرد.این خانه ها دوبلکس و دو خوابه بوده و با زیر بنای 100 متر دارای 100 متر حیاط و محوطه چمن هم هستند.
 
کار بر روی زمین های زراعی روزانه شش ساعت و با دستمزد 47 یورو
 
 
 
بهشت کمونیست های جهان (+عکس)
 
هزینه مهد کودک در شهر مارینالدا 15 یورو ماهانه است.در مارینالدا همه تصمیمات بر مبنای دموکراسی مستقیم و با رای مستقیم عمومی گرفته می شود و همه عواید عمومی در یک "صندوق تعاون" جمع می شود و صرف امور عمومی و توسعه و رفاه مردم می شود.
 
 
بهشت کمونیست های جهان (+عکس)
 
در این شهر مالکیت خصوصی معنایی ندارد و همه اموال از جمله زمین های زراعی،اماکن عمومی و خانه ها و. در مالکیت عمومی و اشتراکی است.
 
به هر فرد که در زمین های زراعی کار می کند به صورت مساوی 47 یورو پرداخت می شود و عواید حاصل از صادرات محصولات متنوع کشاورزی این شهر کوچک در صندوق تعاونی ذخیره و با تصمیم شورای شهر و رای گیری مستقیم مردمی صرف امور رفاهی و عمومی می شود.
 
در زمانی که بحران اقتصادی اروپا از سال 2008 اقتصادهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله اسپانیا را در می نوردید،این بحران به هیچ وجه در این شهر کوچک احساس نشد و مردم به زندگی عادی خود به دور از بحران ادامه دادند.
 
این مساله سبب شد در سال 2012 در یک شهر کوچک دیگر در ایالت کوردوبا نیز جنبشی مشابه به منظور کسب حق خودمختاری و اشتراکی کردن زمین شکل بگیرد اما این جنبش از سوی پلیس ایالت کوردوبا مهار شد.
 
عبور بدون مشکل اقتصاد شهر مارینالدا از بحران اقتصادی سبب شده است رسانه های اسپانیایی و اروپایی به این شهر توجه ویژه ای داشته باشند و اکیپ های خبری مختلفی به منظور تهیه گزارش خبری و برنامه های مستند از نحوه اداره این شهر و زندگی روزانه مردم به این شهر در رفت و آمد هستند.
 
سانچز گوردیلو شهردار شهر مارینالدا که از سال 1991 و زمانی که تنها 25 سال داشت شهردار این شهر بوده است،خود در این باره می گوید: عامل بحران اقتصادی در کشورهای اروپایی اقتصاد سرمایه داری است. 
 
سانچز گوردیلو شهردار مارینالدا
 
بهشت کمونیست های جهان (+عکس)
 
گوردیلو که خود را یک "کمونیست لیبرال" می نامد همزمان عضو مجلس ایالتی اندلس اسپانیا نیز است و مدام به مرکز استان در رفت آمد است.او خودروی شخصی ندارد و هر بار که می خواهد به مجلس برود از یکی از ساکنان شهر که خودروی سواری دارند،درخواست می کند تا او را به ایستگاه راه آهن برساند.
 
 او در سال 2012 در مصاحبه ای با نشریه آلمانی "یونگه ولت " درباره ایده های ی خود گفت:" من امروز حتی بیشتر از گذشته آرمان گرا هستم چون ما در دو دهه گذشته توانستیم مدینه فاضله خود را بسازیم و در این کار موفق بودیم."

در طول دوران قدرت اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای کمونیستی متعددی را می توانستید در مناطق شرقی اروپا، آسیا و آفریقا پیدا کنید. برخی از این کشورهای کمونیستی از جمله جمهوری خلق کره هنوز هم توانسته اند جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر قدرتمند بین المللی حفظ کنند. دیگر کشورهای کمونیستی مانند آلمان شرقی که در واقع از اقمار اتحاد جماهیر شوروی به شمار می رفت نقش مهمی در دوران جنگ سرد داشت اما امروز دیگر وجود ندارد. کمونیسم در دو قالب وجود خارجی دارد: یکی قالب ی و دیگری قالب اقتصادی. احزاب کمونیست قدرت مطلق خود را در سیستم مدیریتی کشور اعمال کرده و معمولاً انتخابات تنها با حضور یک حزب ی که همان حزب کمونیست باشد انجام شده و مسئله ای درون حزبی انگاشته می شود.

کشورهای کمونیستی

این حزب ی، بر مسایل اقتصادی کشور متبوع خود نیز سیطره دارد و مالکیت خصوصی غیرقانونی محسوب می شود هر چند این حوزه از قواعد کمونیسم در برخی از کشورهای کمونیستی مانند چین تغییر یافته و افراد حق داشتن املاک خصوصی را دارا هستند. در مقابل، کشورهای سوسیالیست کاملاً دموکراتیک بوده و سیستم حزبی چند گانه و متنوع در آن ها قانونی است. حزب سوسیالیست تنها به دلیل قوانین و مرامنامه سوسیالیستی خود نمی تواند در قدرت حضور داشته باشد. این احزاب قدرت مطلق کشور در زمینه اقتصادی و ی را در دست نداشته و تنها بخشی از سیستم اقتصادی متنوع کشور به شمار می آید. برخلاف کمونیسم، مالکیت خصوصی در بسیاری از کشورهای سوسیالیستی محترم شمرده می شود.

کشورهای کمونیستی

قوانین بنیادین کمونیسم در اواسط قرن نوزدهم توسط کارل مارکس و فردریش انگلس تدوین شد که دو اقتصاد دان و فیلسوف ی آلمانی بودند. اما تا سال ۱۹۱۷ هیج کشوری با مرام کمونیستی بنیان نهاده نشد تا اینکه در این سال، انقلابی کارگری در روسیه شکل گرفت که باعث سقوط حکومت تزاری شده و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان اولین کشور کمونیستی پای به عرصه ظهور گذاشت. در اواسط قرن بیستم، مشخص شد که کمونیسم می تواند با توجه به احاطه کامل بر قدرت ی و ایدیولوژی اقتصادی سختگیرانه خود، دموکراسی را نقض می کند. با این وجود امروزه تنها ۵ کشور در جهان باقی مانده اند که هنوز هم با قواعد کمونیستی اداره می شوند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با کشورهای کمونیستی که هنوز برقرار هستند آشنا کنیم.

۱- چین (جمهوری حلق چین)

مائو زدونگ در سال ۱۹۴۹ قدرت را در چین بدست گرفته و اسم کشور را به جمهوری خلق چین تغییر داد که یک کشور کاملاً کمونیستی و پرقدرت ترین کشور در میان کشورهای کمونیستی محسوب می شد. چین از آن سال تاکنون همچنان کمونیستی باقی مانده هرچند در سال های گذشته تحولات اقتصادی متعددی را تجربه کرده که با ت های پایه ای اقتصاد کمونیستی تفاوت داشته است. این کشور معمولاً چین قرمز» نامیده می شود زیرا حزب کمونیست این قرمز که پرچمی به رنگ قرمز دارد همچنان تسلط خود را بر این کشور حفظ کرده و تنها حزب حاکم در این کشور به شمار می آید. البته در چین احزاب ی دیگری نیز وجود دارند و انتخابات آزاد در تمامی مناطق این کشور به صورت محلی برگزار می شود.

حزب کمونیست این کشور بر تمامی مناصب ی کنترل داشته و در عمل مخالفت بسیار ناچیزی در مقابل حزب کمونیست حاکم وجود دارد. با باز شدن فضای این کشور به روی جامعه جهانی در دهه های اخیر، توزیع ثروت به صورت عادلانه و مساوی که از قوانین و اصول بنیادین کمونیسم است در این کشور رنگ باخته و در سال ۲۰۰۴ قانون اساسی کشور به نحوی تغییر یافت که مالکیت خصوصی را قانونی می دانست.

۲- کوبا (جمهوری کوبا)

یک انقلاب در سال ۱۹۵۹ باعث شد که حکومت وقت توسط فیدل کاسترو و همراهانش ساقط شود. در سال ۱۹۶۱ کوبا به یک کشور کاملاً کمونیستی تبدیل شده و روابط نزدیکی را با اتحاد جماهیر شوروی برقرار کرد. در همان زمان، ایالات متحده هر گونه تجارتی با کوبا را غیرقانونی اعلام نمود. وقتی که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، کوبا چاره ای جز پیدا کردن منابع جدید برای تجارت و سوبسیدهای مالی نداشت و بدین ترتیب چین، بولیوی و ونزوئلا جای اتحاد جماهیر شوروی را گرفته و شریک تجاری این کشور شدند. در سال ۲۰۰۸ فیدل کاسترو از قدرت کناره گیری کرده و برادرش رائول کاسترو جای او را به عنوان رییس جمهور کشور گرفت.

فیدل کاسترو در سال ۲۰۱۶ درگذشت. در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، تنش های بین دو کشور کاهش یافته و در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما قوانین سخت مربوط به سفر بین دو کشور کمی تعدیل شد. اما در سال ۲۰۱۷ دونالد ترامپ بار دیگر قوانین سفر به کوبا را تشدید کرده و دشمنی بین دو کشور از سر گرفته شد. کوبا یک کشور تک حزبی است که تنها حزب حاکم همراه با کمیته هایی که در هر شهر دارد بر ت این کشور کنترل داشته و تنها انتخابات درون حزبی می تواند اشخاص در قدرت را تغییر دهد. رییس جمهور نیز قدرت اصلی کشور را در دست دارد و مالکیت خصوصی تقریبا وجود ندارد. خدمات عمومی در کوبا رایگان است و جیره های غذایی برای شهروندان در نظر گرفته می شود. با این وجود اکثر مردم این کشور در فقر نسبی به سر می برند.

۳- لائوس (جمهوری دموکراتیک خلق لائو)

لائوس که به صورت رسمی جمهوری دموکراتیک خلق لائو نامیده می شود، در سال ۱۹۷۵ بعد از انقلابی که در این کشور با حمایت ویتنام و اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفته به یک کشور کمونیستی تبدیل شد. قبل از آن سیستم حکومتی در این کشور پادشاهی بود. دولت این کشور به طور عمده توسط نظامیان رهبری شده و تنها یک حزب در این کشور وجود دارد که بر اساس آرمان های مارکسیستی بنا شده است. در لائوس نیز در سال ۱۹۸۸، مانند دیگر کشورهای کمونیستی، در بعضی از موارد مالکیت خصوصی آزاد شده و لائوس در سال ۲۰۱۳ به عضویت سازمان تجارت جهانی درآمد.

۴- کره شمالی (جمهوری دموکراتیک خلق کره)

کره که در دوران جنگ جهانی دوم و قبل از آن به اشغال ژاپن درآمده بود پس از پایان جنگ به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد که به ترتیب توسط اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده حمایت و کنترل می شدند. در آن زمان انتظار نمی رفت که این جدایی دائمی باشد. کره شمالی تا سال ۱۹۴۸ به یک کشور کمونیستی تبدیل نشد تا اینکه کره جنوبی استقلال خود از کره را اعلام کرد و حکومت مجزای خود را تشکیل داد. کیم ایل سونگ، رهبر کمونیست کره شمالی نیز با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به عنوان رهبر و رییس جمهور این کشور انتخاب گردید و کشور کره شمالی شکل گرفت. دولت کره شمالی خود را کمونیست نمی داند هرچند بسیاری از کشورهای جهان این کشور را کشوری کمونیستی می دانند.

کشورهای کمونیستی

خاندان کیم سبک کمونیستی خاص خود را که بر پایه اصل موسوم به جوچی» (juche) به معنای خوداتکایی» است را در این کشور نهادینه کرده اند. سیستم جوچی در اواسط دهه ۱۹۵۰ با تکیه بر ناسیونالیسم کره ای شکل گرفته و رهبری خاندان کیم بر کشور را تحکیم بخشید. این سیستم اعتقادی در دهه ۱۹۷۰ به طور کامل بر ت های اقتصادی و خارجی کشور مستولی شده و بعد از کیم ایل سونگ نیز فرزند او، کیم جونگ ایل که در سال ۱۹۹۴ به قدرت رسید همین ت را ادامه داد.

بعد از مرگ کیم جونگ ایل، فرزندش کیم جونگ اون در سال ۲۰۱۱ جای پدر را گرفت. در سال ۲۰۰۹ قانون اساسی این کشور ردپای ایدیولوژی های مارکسیستی و لنینیستی را در قانون اساسی این کشور پاک کرده و واژه کمونیسم نیز از ادبیات این کشور کنار گذاشته شد. با این وجود در این کشور تنها یک حزب با مرام کمونیستی وجود دارد که با نام حزب کارگر به ریاست رهبر کشور تنها حزبی است که قدرت کشور را به طور مطلق در دست دارد. کره شمالی یکی از فقیرترین کشورهای کمونیستی است که بخش زیادی از درآمد اندک خود را صرف توسعه جنگ افزارهای هسته ای کرده است.

۵- ویتنام (جمهوری سوسیالیست ویتنام)

ویتنام در سال ۱۹۵۴ و پس از اولین جنگ هندوچین به دو قسمت تبدیل شد. اگر چه قرار نبود این جدایی دائمی باشد اما ویتنام شمالی با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به یک کشور کمونیستی تبدیل شده و ویتنام جنوبی نیز یک حکومت دموکراتیک را با حمایت ایالات متحده تاسیس کرد. بعد از دو دهه حنگ داخلی با دخالت مستقیم ایالات متحده و دخالت پنهان شوروی و چین به نفع ویتنام شمالی، در نهایت این دو بخش با هم متحد شده و در سال ۱۹۷۶، ویتنام به عنوان یک کشور واحد و البته کمونیستی به رسمیت شناخته شد. همانند دیگر کشورهای کمونیستی، ویتنام نیز در سال های اخیر به سمت اقتصادی بازاری جهانی حرکت کرده و برخی از ایده های سوسیالیستی را با رگه های کاپیتالیسم در کشور خود اجرا کرده است. ایالات متحده در سال ۱۹۹۵ در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون روابط خود را با ویتنام عادی کرد.

۶- کشورهایی با حزب کمونیست حاکم

برخی از کشورها دارای احزاب ی متنوعی هستند اما رهبران این کشور در احزاب کمونیستی عضویت دارند. البته این کشورها را نمی توان به معنای واقعی کلمه کشورهای کمونیستی دانست زیرا احزاب غیرکمونیستی دیگری نیز در این کشورها وجود دارند. علاوه بر این در این کشورها در قانون اساسی به قدرت مطلق احزاب کمونیست در سیستم ی این کشور اشاره نشده است. در کشورهای نپال، گینه و مولداوی در سال های اخیر، احزاب کمونیست قدرت را در دست داشته اند.

۷- کشورهای سوسیالیستی

در حالی که در حال حاضر تنها ۵ کشور کمونیستی وجود دارد اما وجود کشورهای سوسیالیست امری عادی و معمول تلقی می شود که در آن ها حقوق طبقه کارگر ارج نهاده شده و این طبقه که در واقع طبقه فعال کشور محسوب می شوند قدرت را در دست دارند. از کشورهای سوسیالیست می توان به پرتغال، سریلانکا، هند، گینه بیسائو و تانزانیا اشاره کرد. بسیاری از این کشورها سیستم حزبی چندگانه و متنوعی دارند مانند هند و در برخی دیگر مانند پرتغال در زمینه اقتصاد ت های لیبرال در پیش گرفته شده است.


هر ساله بر اساس نظرسنجی هایی که انجام می شود، کشورهای برتر جهان از نظر کیفیت زندگی مشخص می شوند. بهترین کشور جهان بر اساس 65 ویژگی شامل خوشحالی، تحصیلات، امنیت، اقتصاد، و موارد دیگر مشخص می شود.

در این مطلب از سایت زوم لایف می خواهیم 20 کشور برتر جهان از نظر کیفیت زندگی در سال 2019 را معرفی کنیم، در ادامه با معرفی بهترین کشورهای جهان برای زندگی همراه ما باشید.

بر اساس رتبه بندی برترین کشورهای جهان در سایت U.S. News & World Report، کشور سوئیس برای سومین بار متوالی بهترین کشور جهان انتخاب شده است. این رتبه بندی بر اساس تحقیقاتی از 21000 نفر در دنیا است. کشورها بر اساس عواملی مانند کیفیت زندگی، میراث فرهنگی، قدرت و شهروندی رتبه بندی می شوند.

بهترین کشورهای جهان در سال 2019
سوئیس - Switzerlandژاپن - Japanکانادا - Canadaآلمان - Germanyانگلستان - The United Kingdomسوئد - Swedenاسترالیا - Australiaایالات متحده آمریکا - United States of Americaنروژ - Norwayفرانسه - Franceهلند - Netherlandsنیوزیلند - New Zealandدانمارک - Denmarkفنلاند - Finlandسنگاپور - Singaporeچین - Chinaبلژیک - Belgiumایتالیا - Italyلوکزامبورگ - Luxembourgاسپانیا - Spain

 

تغییرات رتبه بندی سال 2019:

بلژیک در سال 2019 به لیست بهترین کشورها اضافه شده است.
ژاپن با 3 پله صعود در رتبه 2
نروژ با 3 پله صعود در رتبه 9
نیوزیلند با 1 پله صعود در رتبه 12
ایتالیا با 3 پله تنزل در رتبه 18
چین با 4 پله صعود در رتبه 16
اتریش از لیست بهترین کشورها خارج شده است.
در ادامه با 20 کشور برتر دنیا در سال 2019 بیشتر آشنا شوید.

 

20. اسپانیا - Spain
بیشترین قدرت پویای اسپانیا میراث و فرهنگ است. شهروندان اسپانیا به کشور خود در موارد پر ماجرا، تاثیر گذار، خوشحال و دسترسی فرهنگی امتیاز داده اند. در این بین، دسته های کم امتیاز مانند قدرت، مالیات، و کیفیت حقوق نشان می دهند که اسپانیا هنوز راه زیادی در مسیر اقتصادی دارد.

لوکزامبورگ

19. لوکزامبورگ - Luxembourg
لوکزامبورگ که کوچکترین و ثروت مندترین کشور جهان است در رتبه تجارت دوست ترین کشور قرار گرفته است (business-friendly). کشور لوکزامبورگ همچنین در ثبات اقتصادی، تحصیلات، و حقوق دارایی امتیاز بالایی گرفته است.

اما شهروندان لوکزامبورگ احساس می کنند که فرهنگ کشور آنها نقص هایی دارد. لوکزامبورگ در موارد ماجراجویی، فرهنگ، و کیفیت غذا امتیاز کمی آورده است.

ایتالیا

18. ایتالیا - Italy
ایتالیا یکی از قوی ترین اقتصاد های گردشگری در اروپا را دارد و به دلیل تاریخچه و فرهنگ شناخته می شود. ایتالیایی ها کشور خود را با عناوین دوستانه، خوش منظره، و مد روز توصیف می کنند که امتیاز عالی در دسترسی فرهنگی و غذا دارد.

با این حال این گزارش ایتالیا را به عنوان یکی از فاسد ترین ملت ها در اتحادیه اروپا با رشد اقتصادی کند می داند. طبق این گزارش ایتالیایی ها از تاسیسات اداری دولت و شفافیت و مالیات ها راضی نیستند.

بیشتر بخوانید: 23 شهر برتر جهان از نظر کیفیت زندگی در سال 2017
بلژیک

17. بلژیک - Belgium
کشور بلژیک به یک کشور سلطنتی معروف است، و در واقع از دسته کشورهای اروپایی به شمار می‌آید، در بررسی‌های تاریخی دیده شده کشور بلژیک در خاک کشورهایی از جمله فرانسه و هلند بوده است. در این کشور افراد بسیار خوش‌طبع هستند و میزان ناراحتی در آن کمتر می‌باشد. در خصوص آلودگی هوا، کشور بلژیک بسیار تمیز می‌باشد و شهرهای این کشور همچون آینه می‌درخشند.

چین

16. چین - China
کشور چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ دنیا بعد از ایالات متحده، قدرت اقتصادی و گروه های کارآفرینی است. اما توسعه تجاری سریع این کشور از کیفیت زندگی شهروندان متوسط سبقت گرفته است. چین در مواردی مانند تساوی جنسی، آزادی مذهبی، و امنیت امتیازات کمی گرفته است.


. ایالات متحده آمریکا - United States Of America
با اینکه ایالات متحده از سال 2016 تا 2017 چهار رتبه تنزل داشته است و یک رتبه از 2017 تا 2018 اما هنوز هم قوی ترین اقتصاد و قدرت نظامی در جهان است و به عنوان یک کشور تاثیر گذار شناخته می شود.

آمریکایی ها فرصت کارآفرینی کشورشان، آزادی مذهبی، اهمیت فرهنگی و قدرت بین المللی را با ارزش می دانند. پایین ترین رتبه بندی این کشور توانایی مالی، تساوی حقوق و آگاهی محیط زیستی است


استرالیا - Australia
استرالیا یک کشور ثروتمند با نرخ امید به زندگی بالا و کیفیت زندگی است. استرالیایی ها ملت خود را به عنوان خوش منظره، دوستانه، و خوشحال توصیف می کنند. سیستم تحصیلات عمومی این کشور، زیر ساخت و ثبات ی نیز در رتبه ی بالایی قرار دارند. استرالیا در قدرت ی و میراث فرهنگی رتبه ی کمی دارد.


سوئد - Sweden
سوئد قرن ها است یک ملت خنثی است. قدرت این کشور بر پایه ی حقوق بشر و خدمات عمومی است. مانند سایر کشورهای شمالی سوئد نرخ بالایی در مالیات ها برای بهداشت عمومی و تحصیلات بالا برای همه شهروندان دارد.

سوئد در محیط زیست، تساوی جنسی و شفافیت تجاری و دولتی رتبه ی بالایی دارد. شهروندان سوئدی در توانایی مالی، میراث فرهنگی و تفریحات امتیازات پایینی را داده اند.


انگلستان - The United Kingdom
قدرت ی بین المللی انگلستان در تاریخ آن به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان ریشه دارد. انگلستان رتبه ی بالایی در حقوق بشر، میراث فرهنگی ارتباط جهانی و قدرت ی دارد. نقاط ضعف کم این کشور عبارتند از تساوی حقوق، توانایی مالی، و متمایز بودن.


کانادا - Canada
کانادا به دلیل چند فرهنگی بودن و استاندارد بالای زندگی شناخته می شود.  رتبه ی کیفیت زندگی در کانادا بالاترین در جهان است و رتبه ی بالایی در ثبات ی، امنیت و بازار کار دارد. این کشور همچنین در تحصیلات رتبه ی سوم و رتبه ی دوم در شفافیت دارد و
یکی از نقاط ضعف زندگی در کانادا طبق این پژوهش، نبود کیفیت تفریحات و میراث فرهنگی است.


سوئیس - Switzerland
در صدر لیست گزارش بهترین کشورهای جهان U.S. News & World (برای دومین سال متوالی) سوئیس قرار دارد که به دلیل بی طرفی جهانی، نرخ پایین بیکاری و اقتصاد قدرتمند شناخته می شود. حتی به عنوان یک کشور کوچک شهروندان سوئیس جایزه ی نوبل بیشتری نسبت به سایر کشور ها گرفته اند.

سوئیس در مواردی از جمله اعتماد، محیط زیست، حقوق بشر، تحصیلات، بهداشت عمومی، و ثبات اقتصادی رتبه ی بسیار بالایی دارد. پایین ترین رتبه بندی آن در توانایی مالی و قدرت نظامی است.


ابت آمریکا و روسیه، شبیه رقابت گودزیلا و بامبی است!
اقتصاد 20تریلیون دلاری آمریکا تقریبا ده برابر اقتصاد دو تریلیون دلاری روسیه است. آمریکا از نظر فناوری بسیار پیشرفته و بسیار نوآورانه است، در حالی که روسیه به صادرات انرژی متکی است که همزمان با کاهش وابستگی دنیا به سوخت‌های فسیلی، از اهمیت آن کاسته می‌شود. در قیاس با زمان جنگ سرد، مقایسه آمریکا و روسیه، نه مقایسه دو قدرت برابر، بلکه شبیه مقایسه گودزیلا و بامبی است

 


معرفی مقالات جهت مطالعه‌ی بیشتر

1-

تحلیل نابرابری اجتماعی بر اساس متغیرهای منتخب در شهر اهواز

سجادیان، ناهید؛ 

نعمتی، مرتضی؛ 

شجاعیان، علی؛ 

قنواتی، طاهره

مجله برنامه ریزی و آمایش فضا) » 

تابستان 1394، دوره نوزدهم - شماره 2 / ‏(28 صفحه - از 33 تا 6

2-

تاثیر نابرابری بر میزان مشارکت اجتماعی ن

صداقتی فرد، مجتبی؛ 

سخامهر، میترا

 )

Quarterly of Sociological Studies of Youth مجله 

تابستان 1392 - شماره 10 علمی-پژوهشی ‏(18

3-

نابرابری اجتماعی از دیدگاه قرآن کریم با تأکید بر تفسیر المیزان

گلستانی، صادق؛ 

شرف الدین، سید حسین

 (مجله:معرفت فرهنگی-اجتماعی 

تابستان 1391 - شماره 11 ‏(26 صفحه - از 5 تا 3)


نابرابری اجتماعی

اگرچه در اینکه نابرابری به موضوعهایی همچون شکاف بین پولدارها و فقرا یا تفاوت میان فرادستان و فرودستان توجه دارد، توافق نظر وجود دارد، با این حال نابرابری اجتماعی به طورکلی تر به تفاوت هایی میان افراد اشاره می کند، که بر نحوه‌ی زندگی آنها ، خاصه بر حقوق ، فرصت ها، پاداشها و امتیازاتی که از آن برخوردارند، تأثیر دارد. مهمترین تفاوت ها ، تفاوت هایی هستند که به معنای اجتماعی کلمه، ساختاری شده اند، تفاوت هایی که جزء لاینفک کنش متقابل و مستمر افراد هستند. نابرابری اجتماعی وضعیتی است که در چارچوب آن ، انسان ها دسترسی نابرابری به منافع با ارزش ، خدمات و موقعیت های جامعه دارند. در منابع جدید ، نابرابری اجتماعی چنین تعریف شده است: وجود تفاوت های دائمی و منظم در قدرت خرید کالاها، خدمات و امتیازات میان گروههای معینی از مردم که شاخص آن نابرابری در دادن پاداش به کار استجامعه شناسان در اینکه نابرابری بر چه موضوعاتی دلالت دارد با یکدیگر  همداستانند اما در این که زمینه های حقوقی ، اقتصادی ، ی و فرهنگی آن دقیقاً بر چه خصوصیاتی دلالت دارد اتفاق نظر وجود ندارد و این بیشتر ناشی از این واقعیت است که تفاوت های موجد نابرابری اساساً دارای تعیین تاریخی- مکانی » و قومی – فرهنگی » هستند.

.بنیان های نابرابری اجتماعی

بنیانهای اصلی نابرابری چه هستند؟ گرب عقیده دارد که پاسخی که همگان در آن اتفاق نظر داشته باشند در دست نیست. گرب در این خصوص می نویسد: عده ای از محققان معتقدند که بنیانهای اصلی نابرابری ، تفاوت های فردی در توانایی های ذاتی و انگیزه و تمایل به سخت کوشی و جزء اینها است. در برابر، تحلیل گران دیگر معتقدند که نابرابری در اصل مبتنی بر تفاوت هایی است که جامعه در رفتار و برخورد با این افراد بین آنها قائل می شود و علت این فرق گذاری ، مشخصه هایی همچون طبقه اقتصادی ، نژاد ، قومیت ، جنسیت و دین است که به طریق اجتماعی تعریف شده اندبرخی دیگر از نظریه پردازان طیف وسیعی از نابرابریهای متقاطع – اعم از نابرابری های فردی و نابرابریهایی که به طریق اجتماعی تعریف شده اند- را در نظر می گیرند. در حالی که دیگران فقط به یک یا دو بنیان مهم که بر دیگر بنیانها ارجحیت دارد تأکید می کنند.(گرب ، 1373: 11).

.مفهوم قشربندی ونابرابری اجتماعی

تقریبا در همه اجتماعات انسانی پدیده هایی چون طبقه ،نابرابری اجتماعی ،تفکیک اجتماعی وسلسله مراتب گروهها وتجمعات انسانی به چشم می خورد.جامعه شناسان این موضوعات را در قالب مفهوم قشربندی اجتماعی مورد مطالعه قرار داده وبه تحلیل وتبیین آن پرداخته اند. شربندی اجتماعی نظامی است که افراد را بر حسب میزان برخورداری شان از کیفیت های مطلوب رتبه بندی کرده و آنها را در طبقات اجتماعی متناسب با وضعیت شان جای می دهد. این کیفیت های خوشایند را فرهنگ هر جامعه ای مشخص می کند.(کوئن،1377: 178). در حقیقت قشر بندی اجتماعی رده بندی گروهها و افراد بر حسب سهم آنان از دستاوردهای مطلوب و حائز ارزش اجتماعی است. (ساروخانی ،1370: 731).گرب قشربندی اجتماعی را پیوستاریا نبردبانی متشکل از مقوله هایی مجزا دانسته است.(گرب ، 1379: 129).تامین هم قشربندی اجتماعی را توزیع افراد هر گروه اجتماعی یا جامعه بر روی یک مقیاس موقعیت» تعریف کرده است. (تامین،1385: 21).

اگر بخواهیم در یک جمع بندی تعریفی از قشربندی اجتماعی ارائه دهیم باید بگوییم قشربندی اجتماعی مجموعه ای است سازمان یافته که درآن افراد وگروههای انسانی تحت تاثیر نابرابری های اجتماعی در سطحی از سلسله مراتب دستیابی به منابع با ارزش زندگی قرار می گیرند.تا اینجا تلاش کردیم تعریفی از نابرابری و قشربندی اجتماعی ارائه دهیم.برای آنکه درک روشن تری از بحث داشته باشیم بهتر است در مقام مقایسه این دو مفهوم به این نکته اشاره کنیم که نابرابری اجتماعی مجموعه ای از تفاوتهای میان افراد وگروهها از نظر میزان دسترسی به منافع مادی ونمادین است حال آنکه قشربندی اجتماعی نظامی منسجم ورتبه بندی شده مبتنی برهمین نابرابری های اجنماعی است.همچنین مناسبات بین نابرابری اجتماعی و قشربندی اجتماعی مناسباتی دوسویه ودیالکتیکی است . همانطور که نابرابری ها عامل شکل گیری قشربندی اجتماعی هستند ،نظام قشربندی اجتماعی هم به نوبه خود نابرابری های اجتماعی را بازتولید می کنند.

.نظریه های قشربندی اجتماعی

به طور کلی آراء جامعه شناختی مربوط به قشربندی اجتماعی را می توان به سه دیدگاه کارکردگرا(فونکسیونالیستی)، تضادگرا(مارکسیستی) و تلفیق گرا تقسیم نمود. که ابتدا به طور مختصر هر یک از دیدگاهها بررسی شده وسپس آراء برخی از معروف ترین  صاحب نظران هر کدام از این دیدگاهها مورد بحث قرار می گیرد.

 

 

 

.دیدگاه کارکردگرایی:

نگرش کارکردگرایانه کارخود را با تشبیه نظام اجتماعی با ارگانیسم زیست شناختی آغاز می کند.در این نگرش نظام های اجتماعی و فرهنگی همچون کل واحدی در نظر گرفته می شوند که از شبکه ای از اجزای مختلف شکل یافته واین عناص در جهت برقراری نظم وتعادل اجتماعی که مالاَ به بقای نظام اجتماعی می انجامد با یکدیگر در ارتباط هستند. براساس نگرش فونکسیونالیستی یا کارکردگرایانه هر نظام اجتماعی،کل واحدی است که عناصر تشکیل دهنده ی آن (اقشار و طبقات و گروهها) ، بر مبنای ارتباطاتی که با یکدیگر دارند و نقشی که در کل نظام ایفا می کنند موجب تداوم موجودیت و کلیت آن نظام می شوند. در نگرش فونکسیونالیستی اقشار و طبقات اجتماعی از نظر فونکسیون و ضرورتی که برای بقای کل سیستم دارند، مد نظر قرار می گیرند؛ و به همین جهت تنها وضعیت سیستم در مقطع زمانی مورد مطالعه، مهم شمرده می شود و بر خلاف نگرش مارکس گرایانه تحولات گذشته ی سیستم مد نظر نیست. در این نگرش ، علت وجودی قشربندی اجتماعی در تمام جوامع، نیاز جوامع به تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی عنوان می شود و از آنجا که همه ی فعالیت های اجتماعی از ارزش یا اهمیت یکسانی در حفظ موجودیت سیستم برخوردار نیستند بنابراین نابرابری های موجود میان اقشار و طبقات نیز از فونکسیون برخوردارند و برای حفظ سیستم ضروری هستند.بر این اساس در نگرش فونکسیونالیستی کلاسیک هر اقدام برای تغییر موقعیت و نقش اقشار و طبقات و به عبارت دیگر ، هر اقدام برای دگرگونی اجتماعی بنیادی، اقدامی جهت اختلال در کارکرد متعارف کل نظام تلقی شده و زیان بار ارزیابی می شود. (ملک ، 1382: 77).

به طور کلی خطوط کلی قشر بندی اجتماعی از دیدگاه کارکردگرایی عبارتند از :

1-نظام نابرابری های اجتماعی بر اساس ضرورت کارکردی است؛

2-مبنای رتبه بندی اقشار اجتماعی ، بر اساس میزان اهمیت کارکردی هر یک از آنها است؛

3-اشغال موقعیت های مهم ، توسط شایسته ترین افراد از طریق نحوه ی توزیع، پاداش ها انجام می گردد؛

4-در مورد اهمیت مشاغل مختلف ، در جامعه اتفاق نظر وجود دارد؛

5-درجوامع صنعتی،ارزش های اکتسابی جای ارزش های انتسابی را می گیرد.(خدابنده لو ، 1372: 21).

در این مفهوم، افراد بر اساس پایگاه نقش های ، متنوع خود قشربندی می شوند. افراد در زندگی پایگاه و نقش های گوناگونی دارند و لذا رتبه ی فرد بر اساس برآیند رتبه های وی در سلسله مراتب گوناگون ارزیابی می شوند. در بیشتر موارد، کارکردگرایان بر پایگاه نقش شخص در قلمرو شغلی تأکید می کنند. (گرب، 1373: 130). از بین صاحب نظران این رویکرد دیدگاههای دورکیم و دیویس و مور را مورد بررسی قرار می دهیم.

*دورکیم

دورکیم سبب پیدایش نابرابری اجتماعی را در تفاوت های هوشی و کارآیی و شایستگی افراد می بیند و اینها تعیین کننده مقام های اجتماعی می باشند. این روند همان تقسیم کار در جامعه است که بر پایه استعدادها و کارآیی های افراد صورت می گیرد.(کمالی،1379: 53). دورکیم درچارچوب ارگانیسم گرایی دو نوع نابرابری اجتماعی بیرونی ودرونی را در ساختار اجتماعی تشخیص داده است.منظور وی از نابرابری اجتماعی بیرونی آن دسته از نابرابری ها است که حاصل شرایط اجتماعی است مانند موقعیت های اجتماعی خانواده ،انتقال موروثی قدرت یا مالکیت.نوع دوم نابرابری ها از نظر دورکیم نابرابری هایی هستند که درنتیجه تفاوتهای فردی،قابلیت ها و استعدادهای خاص فرد بوجود می آبند.به عقیده وی در جوامعی که مناسبات وروابط اجتماعی مکانیکی است نابرابری های بیرونی رواج بیشتری داردو در جوامعی که این مناسبات ارگانیکی است نابرابری های درونی چشمگیرتر است.

*دیویس و مور

نظریه قشربندی کارکردی مطرح شده به وسیله ی کینگزلی دیویس و ویلبرت مور(1945) شاید شناخته شده ترین دیدگاه در نظریه ی ساختاری – کارکردی باشد. دیویس و مور آشکارا گفته اند که قشربندی اجتماعی را به گونه ای جهانی و ضروری در نظر می گیرند. آنها استدلال می کنند که هیچ جامعه ای در جهان نبوده است که قشربندی نشده یا کاملاً بدون طبقه باشد. از دیدگاه آنها، قشربندی ضرورت کارکردی دارد. . . آنها نظام قشربندی را به عنوان یک ساختار در نظر می گیرند و یادآور    می شوند که قشربندی نه به افراد درون نظام قشربندی، بلکه به نظامی از سمت ها اطلاق می شود.به نظر آنها سمت هایی که در نظام قشربندی از همه بلندپایه ترند، همان سمت هایی اند که به عهده گرفتن آنها ناخوشایندتر ولی برای بقای جامعه مهم ترند و به بیشترین توانایی و استعداد نیاز دارند. وانگهی ، جامعه باید پاداش های بیشتری برای این سمت ها قایل شود تا کسانی که این سمت ها را بر عهده می گیرند فعالانه تر کار کنند. [آنان گفته اند] قشر بندی یک تمهید است که ناخودآگاه شکل  می گیرد. اما همین تمهید برای هر جامعه ای که خواسته باشد باقی بماند ضرورت دارد و باید انجامش دهد. (ریتزر، 1374: 125).

.دیدگاه تضادگرایی

نظریه پردازان این دیدگاه بر خلاف کارکردگرایان که نابرابری های اجتماعی را از دیدگاه کل جامعه به تحلیل می کشانند، این مسأله را از دیدگاه افراد در گروه ها در درون جامعه مورد تحلیل قرار می دهند. اینان معتقدند که نیازها و خواسته های فردی و گروهی باعث نابرابری های اجتماعی می شوند نه نیازهای جامعه. سی رایت می در توجیه این نظریه می نویسد: کسب قدرت چنان انجام می گیرد که یک گروه با تسلط بر گروه های دیگر و به زیر کنترل در آوردن آنان نمی گذارد که آن گروه به قدرت دسترسی پیدا کند. بنابراین نابرابری نمی تواند نیاز جامعه به حساب آید بلکه     خواسته ی فردی و گروهی است.رادیکال ها و نظریه پردازان معتقد به تضاد، نابرابر های اجتماعی را ناشی از نزاع برای تصرف کالاهای محدودی می دانند. آنان بر عکس فونکسیونالیست ها که بر منافع مشترک اعضای جامعه تکیه می‌کنند بر منافعی که افراد و گروه ها را از هم مجزا می کند تأکید دارند. همچنین تضادگرایان برعکس فونکسیونالیست ها که بر فواید همگانی و مشترک ناشی از نابرابری های اجتماعی توجه می کنند بر تسلط گروه ها و افراد بر گروه های دیگر جامعه و استثمار آنها توجه دارند. و از آنجایی که منافع گروه ها با هم متفاوت است کشمکش و ستیز بین گروه های متخاصم امری اجتناب ناپذیر است.(ربانی و انصاری، 1385 : 34). در جامعه شناسی تضادگرا قشر بندی اجتماعی اصطلاحی مجعول وناپذیرفتنی  است. تضادگرا یا معتقدند غیر مارکس گرایان با عنوان کردن مفهوم قشر بندی اجتماعی در واقع قصدمخدوش و لوث کردن مفهوم طبقه و در نهایت ساختار طبقاتی جامعه را دارند.(ملک ، 1382 : 63).از این رو از اصطلاح طبقه اجتماعی استفاده می شود.از بین نظریه پردازان این رویکرد، دیدگاه های کارل مارکس را بررسی می کنیم.

*کارل مارکس

جامعه شناسی مارکس ، جامعه شناسی نبرد طبقاتی است. برخی از قضایا در این جامعه شناسی اهمیت بنیادی دارند. جامعه ی کنونی ، جامعه ای متخاصم است. طبقات عوامل اصلی درام تاریخی سرمایه داری به طور اخص و تاریخ به طور اعم هستند. نبرد طبقاتی نیروی محرک تاریخ است .(آرون، 1381 : 210). در مکتب مارکسیسم منظور از طبقه اجتماعی عبارت است از گروهی که در فرآیند تولید جایگاه معینی دارد و مقصود از جایگاه در فرآیند تولید دو چیز است ، جایگاه در فرآیند تولید و جایگاه در فرآیند حقوقی آن که خود از فرآیند فنی ناشی می شود.(همان : 211). طبقات اجتماعی چگونه تشکیل می شوند؟ به نظر مارکس بر مبنای موقعیت ها و وظایف گوناگونی که افراد در ساختار تولید جامعه دارند طبقه اجتماعی تشکیل می گردد. دو عامل اصلی در تشکیل طبقه ی اجتماعی دخیل است: شیوه ی تولید(کشاورزی، پیشه وری ، صنعتی) ، و مناسبات تولید. همین عامل دوم است که لایه های عمده ی مشاغل را در ساختار اقتصادی جامعه ایجاد می کند: مالک زمین و رعیت را در جامعه ی دهقانی ، کارفرما و کارگر خانگی را در اقتصاد پیشه وری ،  سرمایه دار مالکِ کارخانه و کارگر را در جامعه ی صنعتی در برابر یکدیگر قرار می دهد. عبارتِدر برابر یکدیگر قرار می دهد» ماهیت این مناسبات را بیان می کند.(تامین ، 1385 : 7).

تعریف مارکسیستی طبقه ، نشأت گرفته از فرض تقدم تولید بر دیگر ابعاد است: طبقه، مجموعه به هم پیوسته ای از افراد است که نقش یکسانی در ساز و کار تولید ایفا می کنند. (لیپست و دیگران ، 1381 : 36 ). پس از دیدگاه تضادگرایان تقسیم جامعه به طبقه های گوناگون ، نه بر بنیاد کمیت ثروت است و نه بر مقدار درآمد. شرایط ضروری تشکیل یک طبقه وجود دشمن طبقاتی است. از نظر مارکس، باید دو گامه پشت سر گذاشته شود تا یک طبقه‌ی اجتماعی به وجود آید. نخست، گامه ی طبقه در خود» است که در آن ، افراد با منافع مشترک در نظام تولیدی، بدون آگاهی طبقاتی با یکدیگر زندگی می کنند. دوم گامه ی طبقه برای خود» است که افراد را به همبستگی و انسجام طبقاتی می‌رساند. (لهسایی زاده ، 1377 : 23). علاوه بر مفاهیم زیربنا و روبنا، دیدگاه مارکسیستی مطالعه ی قشربندی اجتماعی سه مفهوم کلیدی دیگر را نیز در بر می‌گیرد که عبارتند از : آگاهی طبقاتی، همبستگی طبقاتی و ستیزه ی طبقاتی. منظور از آگاهی طبقاتی،خودآگاهی یک طبقه – مثلاً طبقه ی کارگر- به نقشی است که اعضایش در فرایند تولید ایفا می کنند و به روابطی است که با طبقه ی مالکان وسایل تولید دارند.منظور مارکس از همبستگی طبقاتی، اقدام هماهنگ طبقه‌ی کارگر برای رسیدن به هدف های اقتصادی و ی است.مفهوم ستیزه ی طبقاتی شامل دو وجه است:

1-مبارزه‌ی ناآگاهانه میان پرولتاریا و سرمایه داران برای برخورداری از کالاهای اقتصادی پیش از نایل شدن به آگاهی طبقاتی.

2-مبارزه‌ی آگاهانه و هماهنگ که دو طبقه را در برابر هم قرار می دهد و پرولتاریا با آگاهی یافتن به نقش تاریخی اش برای بهبود وضعیت زندگیش و در بلند مدت برای در اختیار گرفتن وسایل تولید مبادرت به عمل جمعی می کند.(تامین، 1385 : 8).

مارکس در سرمایه» سه طبقه اصلی را مطرح می کند که توسط روابط شان با ابزار تولید، از یکدیگر تمایز یافته اند:

1-سرمایه داران یا مالکان ابزار تولید؛

2-کارگران یا همه ی آنهایی که توسط دیگران به کار گرفته می شوند؛

.دیدگاه تلفیق گرایان:

تغییرات عمده ای که در روابط ومناسبات اقتصادی – اجتماعی بین افراد وگروههای انسانی رخ داده است شرایطی را فراهم کرده تا گروهی از جامعه شناسان رویکرد سومی را در مباحث جامعه شناختی وبه تبع قشربندی اجتماعی مطرح نمایند.این دسته که با عنوان تلفیق گرایان از آنان نام می بریم معتقدند هیچ کدام از دو رویکرد کارکردگرایی وتضادگرایی به تنهایی قادر به تبیین جامعه شناختی قشربندی نیستند.آنها عقیده دارندهرکدام از این دونظریه بخشی از موضوع قشربندی اجتماعی را تبیین می کنند.جامعه شناسان در رویکرد سوم می کوشند با ترکیب برخی از جنبه های تفکر مارکسیستی وکارکردگرایی نظریه جدیدی را بنا نهند.

*ماکس وبر

به طور کلی ویژگی بارز تحلیل وبر از ساختار طبقاتی، کثرت‌گرا بودن آن است. این امتیاز همیشه برای وبر محفوظ خواهد ماند که برای نخستین بار در تاریخ جامعه شناسی نگرش چند بعدی به نابرابری های اجتماعی را مطرح کرده است.(زاهدی، 1382 : 199). در حالی که مارکس تقریباً تأکید انحصاری بر عوامل اقتصادی به عنوان عامل تعیین کننده طبقه اجتماعی دارد وبر بیان می دارد که علایق اقتصادی باید به عنوان موردی خاص از مقوله بزرگ ارزشها نگریسته شود،مقوله ای که شامل موارد زیادی می شود که نه صرفاً اقتصادی اند و نه در راستای منافع قابل ارزیابی اند. برای وبر مدل مارکسیستی اگرچه منبعی برای فرضیات مفید است اما در نظر او، در این مدل پیچیدگی قشربندی بیش از حد ساده می شود. وبر بدین ترتیب می کوشد تا میان منابع مختلف تفکیک سلسله مراتب تمایز نهد در نگاه وبر مالکیت ،قدرت وحیثیت با وجود وابستگی متقابل سه بنیان متمایزند که بر روی آنها نظام قشربندی در هرجامعه ای سامان می یابد.(تامین ،9:1385). وبر قدرت نهادی شده را در سه عرصه اقتصادی، اجتماعی و ی به تفکیک مورد بحث قرار می دهد. در این راستا به عقیده ی او در عرصه ی اقتصادی، طبقه ، در عرصه اجتماعی پایگاه و در عرصه ی ی، حزب (ارتباط ی)نشانه و تبلور قدرت است.(ملک، 1382: 73)

 

 

.نمونه هایی از نابرابری های اجتماعی

.نظام فئودالی:

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تمدّن

قرون وسطا، فئودالیسم بود. فئودالیسم، یا نظام فئودالی، ساختار اقتصادی و ی این دوره بود.نظام فئودالی طرح‌ریزی نشده بود، بلکه در واکنش به آشفتگی اجتماعی پیامد سقوط امپراتوری روم رشد و نمو پیدا کرد و گسترش یافت. نظام فئودالی نظم تازه‌ای برقرار کرد و زنجیره فرمانروایی تازه‌ای را به وجود آورد که جایگزین زنجیره‌ای شد که از امپراتور و سنا تا ایالات، شهرها و شهرک‌ها هم تداوم داشت.فئودالیسم در مرحله‌ای از

قرون وسطی شکل گرفت که واگذاری زمین از نوع فیف جایگزین واگذاری

بنه فیس شد. اصطلاح نظام ارباب رعیتی یعنی آمریت اربابی یک فئودال

دهقانی بر کشاورز یا

. که بر روی ملک او به کشت و کار مشغول بود. در نظام ارباب- رعیتی اامی است که با زور مستقل از اداره تولیدکننده بر او تحمیل می‌شود که برخی درخواستهای سرورش را به شکل پرداخت جنسی، نقدی یا خدمات بیگاری باید انجام دهد. این عامل مجبورکننده ممکن است

نیروی نظامی فئودال یا سنتی باشد که از حمایت نوعی

رویه قضایی برخوردار است.

.نظام آپارتاید:

آپارتاید واژه ای در زبان آفریقای جنوبی و به معنای "جدایی" است. از سال 1948 میلادی در آفریقای جنوبی، ت رسمی جدا کردن محل زیست و تجمع و آموزش و کار مردمان تیره پوست و سیاه پوست از سفید پوستان و محروم کردن تیره پوستان و سیاه پوستان از حقوق مدنی و ی و امکانات آموزشی تحت عنوان اپارتاید به طور رسمی اعمال و اجرا گردید.آپارتاید یکی از صور وحشیانه تبعیض نژادی است که رژیم وابسته آفریقای جنوبی علیه سیاه پوستان و تیره پوستان و به نفع اقلیت سفید پوست و نژاد پرست این کشور (که عمدتا از نسل مهاجران اروپایی بودند) اعمال می گردید. بر اساس آپارتاید، نژاد های غیر سفید پوست از طرف حکومت مجبور می شدند که محل های زندگی و آموزش و تجمع و کار خود را از افراد سفید پوست جدا نمایند. غیر سفید پوستان به عنوان نژاد پست مورد تحقیر قرار می گرفتند و از مجموعه ای از حقوق ی و مدنی محروم بودند و به لحاظ اقتصادی دستمزدهای کمتری نسبت به سفید پوستان دریافت می کردند.

.رسم بستن پای دختران:

بستن پاها ی ن یکی از رسومی بود که در چین باستان اجرا می‌شد. این عمل باعث تغییر شکل و کوچک شدن پاها تقریباً به اندازه پاهای یک عروسک می‌شد. عوارض این رسم دشواری و دردناک شدن 

راه رفتن و بیماری به نام اوستئوپروسیس (شکنندگی استخوان‌ها) بود.رسم بستن پاها از دوره سلسله سانگ، بین سال‌های ۹۷۶–۹۶۰ قبل از میلاد آغاز شد. گفته می‌شد یکی از شاهزاده‌ها محبوبه‌یی داشت که با پاهای بسته می‌رقصید. درحقیقت شاهزاده به‌دلیل علاقه‌ای که نسبت به پاهای کوچک داشت محبوبه‌اش را وادار می‌کرد که با پاهای بسته حرکت کند. این موضوع باعث شد که داشتن پاهای کوچک به‌عنوان یک ارزش» در خانواده‌های سنتی به‌شمار آید؛ به‌این‌ترتیب، مرسوم شد که پاهای دختران جوان بسته شود تا کوچک بمانَد. اصطلاح پاهای سوسنی» برای توصیف پاهای کوچک به کار می‌رفت و در جامعه چین باستان نشانگر زیبایی و سمبل اصالت و طبقه اجتماعی بالا به‌شمار می‌آمد. فرایند بستن پاهای دختران بین سنین سه تا یازده سالگی آغاز می‌شد. ابتدا پای کودک با آب داغ شسته و ماساژ داده می‌شد، بعد تمامی 

انگشت‌ها به جز انگشت شصت شکسته شده به سمت داخل پا برگردانده و فشرده می‌شدند؛ سپس پا را در همین حالت با نوارهای پارچه یی محکم می‌بستند. این عمل موجب جلوگیری از رشد پا بیش از ۱۰ سانتیمتر می‌شد. سپس انگشت‌های شصت را در راستای پا کشیده می‌شکستند. بانداژ پارچه یی از انگشتان تا قوزک پا محکم پیچیده می‌شد تا انگشتان را در جای خود نگه دارد.بعد از گذشت دو یا سه سال پاهای کودک آنقدر کوچک می‌شدند که در کفش‌هایی که تنها ۳ اینچ یا تقریباً ۵\۷ سانتی‌متر طول داشتند جای می‌گرفتند. این کفش‌های کوچک که کفش‌های نیلوفری» نامیده می‌شدند از جنس ابریشم بودند و با قلابدوزی‌های زیبا تزیین می‌شدند. در نتیجه این محدود کردن و بستن، پاها بشدت از فرم افتاده و راه رفتن با آن‌ها بسیار دردناک می‌شد. در بسیاری از مواقع نیز 

انگشتان پا قطع می‌شدند زیرا بانداژ آنچنان محکم بسته شده بود که مانع از رسیدن خون به انگشتان می‌شد.هدف از بستن پاها، متمایز کردن ن طبقه بالای جامعه از ن عادی و همین‌طور جلوگیری از انحراف» ن بود. بستن پاها کنترل ن را آسان تر می‌کرد زیرا درد ناشی از آن چنان شدید بود که حتی طی کردن مسافت‌های کوتاه را بدون یاری دیگران ناممکن می‌ساخت. دربین طبقات بالای جامعه چین، اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود، احتمال یافتن همسری مناسب برای او بسیار ضعیف بود. رسم بستن پاها ادامه پیدا کرد تا زمانی که سلسله مانچو در سال ۱۹۱۱ سرنگون شد. با شکل‌گیری جمهوری جدید، پس از گذشت یک هزار سال این رسم غیرقانونی اعلام شد.

.رزا پارکس:

رزا پارکس به این خاطر مشهور است که در ۱ دسامبر ۱۹۵۵ از دادن صندلی‌اش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. وی در

تاریخ آمریکاجایگاه ویژه‌ای دارد و اقدام اعتراض‌آمیز وی در روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵ در ایالت

آلابامای

ایالات متحده آمریکا علیه مقررات نژادی نقطه آغاز نمادین

جنبش حقوق مدنی

سیاهان آمریکا قلمداد می‌شود. خودداری رزا پارکس از واگذاری صندلی‌اش در یک اتوبوس شهری به یک مرد سفیدپوست و بازداشت متعاقب وی به تحریم گسترده شبکه ترابری همگانی توسط سیاهان منجر شد و به اعتراضات گسترده‌تر دامن زد. کشیش جوانی به نام

مارتین لوتر کینگ که بعداً رهبری جنبش مدنی سیاهان را به عهده گرفت، سازماندهی آن تحرکات را به عهده داشت. جنبش اعتراضی او سرانجام به تصویب قانون حقوق مدنی سال ۱۹۶۴ انجامید که هرگونه

تبعیض نژادی در آمریکا را ممنوع می‌کرد.پارکس در سال ۲۰۰۵ در سن ۹۲ سالگی درگذشت و در ساختمان

کپیتال هیل در واشینگتن دفن شد. وی تنها زن سیاهپوست تاریخ آمریکا است که در چنین مکانی دفن شده‌است.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها